Thursday, June 7, 2018


فیلم مستند «در اتاق# بازجویی»#




شاشيدم به اسلام و جمهوريش


Monday, June 4, 2018


آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟
یک مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه کتاب مقدس شرکت کرده بود. شبان در مورد گوش شنوا داشتن و اطاعت کردن از خدا صحبت می کرد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسید: " آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟ "
بعد از جلسه با یکسری از دوستانش برای خوردن قهوه و کیک بیرون رفتند و در آنجا با هم درمورد این پیغام گفتگو کردند. خیلی ها می گفتند که چگونه خدا آنها را در زندگیشان هدایت کرده است.

حدود ساعت ده آن مرد جوان با اتومبیل خود به طرف خانه حرکت می کند. همانطور که در ماشین نشته شروع به دعا کردن می کند: " خدایا اگر تو هنوز با مردم حرف میزنی لطفاً با من نیز حرف بزن. من گوش خواهم کرد و تمام سعیم را خواهم کرد که مطیع تو باشم."
همانطوریکه در خیابان اصلی شهرشان رانندگی می کرد ناگهان احساس عجیبی می کند که یکجا بایستی بایستد تا مقداری شیر بخرد. او سر خود را تکان داده و می گوید: " آیا خدا تو هستی؟ " چونکه جوابی نمی گیرد شروع می کند به ادامه دادن به رانندگی. ولی دوباره همان فکر عجیب: " مقداری شیر بخر. " مرد جوان به یاد داستان سموئیل می افتد که چگونه وقتی خدا برای اولین بار با او حرف زد نتوانست صدای او را تشخیص دهد و نزد عیلی رفت چونکه فکر میکرد که او با اوحرف میزد.
او گفت: "باشه خدا اگر این تو هستی که حرف میزنی من شیر را می خرم." به نظر اطاعت کردن آنقدرهم سخت نبود چونکه بهرحال او میتوانست از شیری که خریده استفاده کند. پس او اتومبیل را متوقف کرد و مقداری شیر خرید و به راهش به طرف خانه ادامه داد.
وقتی خیابان هفتم را رد می کرد دوباره الزامی را در خود حس کرد:" بپیچ به این خیابان" او فکر کرد که این دیوانگی است و از آنجا گذشت. دوباره همان احساس، پس او فکر کرد که باید به خیابان هفتم برود پس چهارراه بعدی را دور زد تا به خیابان هفتم برود و به حالت شوخی گفت: " باشه خدا اینکار را هم می کنم. "
وقتی چند ساختمان را رد کرد احساس کرد که آنجا بایستی توقف کند. وقتی اتومبیل را به کناری گذاشت به اطراف نگاهی انداخت. آن منطقه حدوداً تجاری بود. در واقع بهترین منطقه شهر نبود ولی بدترین هم نبود. اکثر مغازه ها بسته بودند و بیشترچراقهای خانه ها نیزخاموش بودند که بنظر همه خواب بودند.

او دوباره حسی داشت که می گفت: " شیر را به خانه روبرویی ببر." مرد جوان به خانه نگاهی انداخت. خانه کاملاً تاریک بود و به نظر می آمد که افراد آن خانه یا در خانه نبودند و یا خوابیده بودند. او در ماشین را باز کرد و روی صندلی نشست.
" خداوندا این دیوانگیست. الان مردم خوابند و اگر الان آنها را از خواب بیدار کنم خیلی عصبانی میشوند و بعد من مثل احمقها به نظر می رسم. "
بالاخره او در اتومبیل را باز کرد وگفت: " باشه خدا اگر این تو هستی که حرف می زنی من میرم جلوی در و شیر را به آنها می دهم ولی اگر کسی سریع جواب نداد من فوراً از آنجا میرم. "
او ازعرض خیابان عبور کرد و جلوی در رسید و زنگ در را زد. صدایی شنید مردی به طرف بیرون فریاد زد و گفت: " کیه؟ چی می خواهی؟ " و قبل از اینکه مرد جوان فرار کند در باز شد. مردی با شلوار جین و تی شرت در را باز کرد و بنظر که از تخت خواب بلند شده بود. قیافه عجیبی داشت و از اینکه یک مرد غریبه در خانه اش را زده زیاد خوشحال نبود. گفت: " چی می خواهی؟ " فرد جوان شیر را به طرفش دراز کرد و گفت: "براتون شیر آوردم. "

آن مرد شیر را گرفت و سریع داخل خانه شد. زنی همراه با بچه شیر را گرفت و به آشپزخانه رفت و آن مرد هم بدنبال او. بچه مدام گریه می کرد و اشک از چشمان آن مرد سرازیر بود.
مرد درحالیکه هنوز گریه می کرد گفت: "ما دعا کرده بودیم چونکه این ماه قبضهای سنگینی را پرداخت کردیم و دیگه پولی برای ما نمانده بود و حتی شیر نیز برای بچه مان در خانه نداریم. من دعا کرده بودم و از خدا خواسته بودم که به من نشان بدهد که چگونه شیر برای بچه ام تهیه کنم." همسرش نیز از آشپزخانه فریاد زد: "من از او خواستم که فرشته ای بفرستد تا برای ما شیر بیاورد، شما فرشته نیستید؟ "
مرد جوان دست خود را به جیب برد و کیفش را بیرون آورد و هرچه پول در کیفش بود را در دست آن مرد گذاشت و برگشت بطرف ماشین در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود. حالا دیگر می دانست که خدا به دعاها جواب می دهد.

این کاملاً درست است. بعضی وقتها خدا خیلی چیزهای ساده از ما می خواهد که اگر ما مطیع باشیم قادر خواهیم بود که صدای او را واضحتر بشنویم. لطفاً گوش شنوا داشته باشید و اطاعت کنید تا اینکه برکت بگیرید ( فیلیپیان4: 13).
عیسی می گوید: "اگر هر کدام از شما از من عار داشته باشد من نیز از شما در حضور پدرم عار خواهم داشت. "



يکى از زيباترين داستان‌هاى واقعى
در روز اول سال تحصيلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت‌هاى اوليه، مطابق معمول به دانش‌آموزان گفت که همه آن‌ها را به يک اندازه دوست دارد و فرقى بين آن‌ها قائل نيست. البته او دروغ می‌گفت و چنين چيزى امکان نداشت. مخصوصاً اين که پسر کوچکى در رديف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نيز دانش‌آموز همين کلاس بود. هميشه لباس‌هاى کثيف به تن داشت، با بچه‌هاى ديگر نمي‌جوشيد و به درسش هم نمي‌رسيد. او واقعاً دانش‌آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسيار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.


امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور مي‌يافت، خانم تامپسون تصميم گرفت به پرونده تحصيلى سال‌هاى قبل او نگاهى بياندازد تا شايد به علّت درس نخواندن او پي‌ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پرونده‌اش نوشته بود: «تدى دانش‌آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکاليفش را خيلى خوب انجام مي‌دهد و رفتار خوبى دارد. رضايت کامل».
معلّم کلاس دوم او در پرونده‌اش نوشته بود: «تدى دانش‌آموز فوق‌العاده‌اى است. همکلاسيهايش دوستش دارند ولى او به خاطر بيمارى درمان‌ناپذير مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.»
معلّم کلاس سوم او در پرونده‌اش نوشته بود: «مرگ مادر براى تدى بسيار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس‌خواندن مي‌کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه‌اى ندارد. اگر شرايط محيطى او در خانه تغيير نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.»
معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده‌اش نوشته بود: «تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه‌اى به مدرسه نشان نمي‌دهد. دوستان زيادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش مي‌برد.»

خانم تامپسون با مطالعه پرونده‌هاى تدى به مشکل او پى برد و از اين که دير به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش‌آموزان هدايايى براى او آوردند. هداياى بچه‌ها همه در کاغذ کادوهاى زيبا و نوارهاى رنگارنگ پيچيده شده بود، بجز هديه تدى که داخل يک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته‌بندى شده بود. خانم تامپسون هديه‌ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد يک دستبند کهنه که چند نگينش افتاده بود و يک شيشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. اين امر باعث خنده بچه‌هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه‌ها را قطع کرد و شروع به تعريف از زيبايى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نيز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بيرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: «خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را مي‌داديد.»
خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشينش رفت و براى دقايقى طولانى گريه کرد. از آن روز به بعد، او آدم ديگرى شد و در کنار تدريس خواندن، نوشتن، رياضيات و علوم، به آموزش «زندگي» و «عشق به همنوع» به بچه‌ها پرداخت و البته توجه ويژه‌اى نيز به تدى مي‌کرد.
پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بيشتر تشويق مي‌کرد او هم سريعتر پاسخ مي‌داد. به سرعت او يکى از با هوش‌ترين بچه‌هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به يک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى دانش‌آموز محبوبش شده بود.

يکسال بعد، خانم تامپسون يادداشتى از تدى دريافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترين معلّمى هستيد که من در عمرم داشته‌ام.
شش سال بعد، يادداشت ديگرى از تدى به خانم تامپسون رسيد. او نوشته بود که دبيرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترين معلمى هستيد که در تمام عمرم داشته‌ام.
چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه ديگرى دريافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ‌التحصيل مي‌شود. باز هم تأکيد کرده بود که خانم تامپسون بهترين معلم دوران زندگيش بوده است.
چهار سال ديگر هم گذشت و باز نامه‌اى ديگر رسيد. اين بار تدى توضيح داده بود که پس از دريافت ليسانس تصميم ‌گرفته به تحصيل ادامه دهد و اين کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترين و بهترين معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا اين بار، نام تدى در پايان‌نامه کمى طولاني‌تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه ديگرى رسيد. تدى در اين نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و مي‌خواهند با هم ازدواج کنند. او توضيح داده بود که پدرش چند سال پيش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کليسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته مي‌شود بنشيند. خانم تامپسون بدون معطلى پذيرفت و حدس بزنيد چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگين‌ها به دست کرد و علاوه بر آن، يک شيشه از همان عطرى که تدى برايش آورده بود خريد و روز عروسى به خودش زد.
تدى وقتى در کليسا خانم تامپسون را ديد او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: «خانم تامپسون از اين که به من اعتماد کرديد از شما متشکرم. به خاطر اين که باعث شديد من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر اين که به من نشان داديد که مي‌توانم تغيير کنم از شما متشکرم.»
خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: «تدى، تو اشتباه مي‌کنى. اين تو بودى که به من آموختى که مي‌توانم تغيير کنم. من قبل از آن روزى که تو بيرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدريس کنم.»
بد نيست بدانيد که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آيوا استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى دانشگاه نيز به نام او نامگذارى شده است.



جهت اثبات کتاب مقدسی آموزه ی تثلیث ، صرفا کافیست که گزاره های زیرین ثابت شوند
:
1. تنها یک خدای حقیقی وجود دارد#.
2. #پدر خدای حقیقیست.
3. پسر خدای حقیقیست.
4. #روح القدس خدای حقیقیست.
5. #پدر پسر و روح القدس در رابطه ای ازلی و ابدی میباشند.

پس:
پدر پسر و روح القدس در خداوندی (ذات) یک هستند و در رابطه (و بدین روی تشخص) مجزا. و این همانا تبیین تثلیث است.
«تنها یک خدای حقیقی وجود دارد»
با فرض صحت تاریخ سنتی خروج بنی اسرائیل از مصر (قرن 14 پیش از میلاد)، میتوان یهودیت و بدین ترتیب عهد عتیق(تنخ) کتاب مقدس را قدیمیترین اثر شناخته شده دانست که بر بنیان یگانه پرستی استوار گشته است:
اي‌ اسرائيل‌ بشنو، يَهُوَه‌، خداي‌ ما، يَهُوَه‌ واحد است‌.(تثنیه 4:6)
خداوند پادشاه‌ اسرائيل‌ و يهوه‌ صبايوت‌ كه‌ ولّي‌ ايشان‌ است‌ چنين‌ مي‌گويد: من‌ اوّل‌ هستم‌ و من‌ آخر هستم‌ و غير از من‌ خدايي‌ نيست‌. (اشعیا 6:44)
له’ذا امروز بدان‌ و در دل‌ خود نگاه‌ دار كه‌ يَهُوَه‌ خداست‌، بالا در آسمان‌ و پايين‌ برروي‌ زمين‌ و ديگري‌ نيست‌. (تثنیه 39:4)
من‌ يهوه‌ هستم‌ و ديگري‌ نيست‌ و غير از من‌ خدايي‌ ني‌. من‌ كمر تو را بستم‌ هنگامي‌ كه‌ مرا نشناختي‌. تا از مشرق‌ آفتاب‌ و مغرب‌ آن‌ بدانند كه‌ سواي‌ من‌ احدي‌ نيست‌. من‌ يهوه‌ هستم‌ و ديگري‌ ني‌. (اشعیا 45: 5-6)
یگانگی خدا ، به همین هویدایی در تعالیم عهد جدید نیز یافت میشود. عیسی مسیح در فرازی از انجیل مرقس میفرماید:
عيسي‌ او را جواب‌ داد كه‌ «اوّل‌ همه‌ احكام‌ اين‌ است‌ كه‌ بشنو اي‌ اسرائيل‌، خداوند خداي‌ ما خداوند واحد است‌.(مرقس 12: 29)
یعقوب رسول نیز در رساله ی خویش مینویسد:
تو ايمان‌ داري‌ كه‌ خدا واحد است‌؟ نيكو مي‌كني‌! شياطين‌ نيز ايمان‌ دارند ومي‌لرزند! (یعقوب 19:2)
در عهد جدید ، پولس رسول ، بیشترین اشاره به یگانگی خدا را داشته است . چنانچه این آموزه در جای جای رسالات وی دیده میشود:
يك‌ خدا و پدر همه‌ كه‌ فوق‌ همه‌ و در ميان‌ همه‌ و در همه‌ شما است‌. (افسسیان 4:6)
زيرا خدا واحد است‌ و در ميان‌ خدا و انسان‌ يك‌ متوسّطي‌ است‌ يعني‌ انساني‌ كه‌ مسيح‌ عيسي‌ باشد (اول تیموتائوس 5:2)
بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین! (اول تموتائوس 17:1)
بدین روی میتوان یقین حاصل نمود که خدای حقیقی کتاب مقدس ، خدای و الوهیتیست واحد و یگانه.
«پدر خدای حقیقیست»
در عهدجدید ، عبارت «خدای پدر» 18 بار بکار گرفته شده است:
كار بكنيد نه‌ براي‌ خوراك‌ فاني‌ بلكه‌ براي‌ خوراكي‌ كه‌ تا حيات‌ جاوداني‌ باقي‌ است‌ كه‌ پسر انسان‌ آن‌ را به‌ شما عطا خواهد كرد، زيرا خداي‌ پدر بر او مهر زده‌ است‌. (یوحنا 27:6)
سپس پایان فراخواهد رسید، یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر سپارد (اول قرنتیان 24:15)
و همواره براي همه چيز، خداي پدر را به نام خداوند ما عيسي مسيح شكر كنيد. (افسسیان 20:5)
( همچنین ر.ک. به اول قرنتیان 6:8 ؛ غلاطیان 1:1 ؛ افسسیاس 23:6 ؛ فیلیپیان 11:2 ؛ کولسیان 17:3 ؛ اول تسالونیکیان 1:1 ؛ دوم تسالونیکیان 2:1 ؛ اول تیموتائوس 2:1 ؛ دوم تیموتائوس 2:1 ؛ تیتوس 4:1 ؛ اول پطرس 2:1 ؛ دوم پطرس 17:1 ؛ دوم یوحنا 3:1 ، یهودا 1:1 )
مسیح در فراز یوحنا 3:17 در خطاب به پدر میفرماید:
و حيات‌ جاوداني‌ اين‌ است‌ كه‌ تو را خداي‌ واحِد حقيقي‌ و عيسي‌ مسيح‌ را كه‌ فرستادي‌ بشناسند. (یوحنا 3:17)
«پسر خدای حقیقیست»
در عهد جدید ، بار ها و بار ها صفات و عناوین خداوند یهوه ، به مسیح نسبت داده شده اند. در این نوشتار بر آنیم تا صرفا به چند آیه که خداوندی راستین مسیح در آنان بدیهی است بسنده کنیم و باقی آیات را در جستار های آتی در باب الوهیت مسیح بررسی خواهیم نمود.
از جمله ی فراز هایی از عهد جدید که مسیح را مستقیما «خدا» (theos ; θεός ) خطاب کرده اند ، به قرار زیر میباشند:
توما در جواب‌ وي‌ گفت‌: «اي‌ خداوند من‌ و اي‌ خداي‌ من‌.» عيسي‌ گفت‌: «اي‌ توما، بعد از ديدنم‌ ايمان‌ آوردي‌؟ خوشابحال‌ آناني‌ كه‌ نديده‌ ايمان‌ آورند.» (یوحنا 20: 28-29)
كه‌ پدران‌ از آن‌ ايشانند و از ايشان‌ مسيح‌ بحسب‌ جسم‌ شد كه‌ فوق‌ از همه‌ است‌، خداي‌ متبارك‌ تا ابدالا´باد، آمين‌. (رومیان 5:9)
و آن‌ اميد مبارك‌ و تجلي‌ جلال‌ خداي‌ عظيم‌ و نجات‌دهنده‌ خود ما عيسي‌ مسيح‌ را انتظار كشيم‌، (تیتوس 13:2)
(همچنین ر.ک. به اشعیا 14:7 ؛ اشعیا 9:6 ؛ عبرانیان 8:1 ؛ دوم پطرس 1:1 ؛ یوحنا 1:1)
چکیده ی دیباچه ی مشهور انجیل یوحنا ، که کلیدیترین آیات الاهیات مسیحی را دربرمیگیرد اینچنین آمده است:
در ابتدا كلمه(=خدای پسر)‌ بود و كلمه‌ نزد خدا بود و كلمه‌ خدا بود. همان‌ در ابتدا نزد خدا بود. همه‌ چيز به‌ واسطه‌ او آفريده‌ شد و به‌ غير از او چيزي‌ از موجودات‌ وجود نيافت‌. در او حيات‌ بود و حيات‌ نور انسان‌ بود. و نور در تاريكي‌ مي‌درخشد و تاريكي‌ آن‌ را درنيافت‌. … و كلمه‌ جسم‌ گرديد و ميان‌ ما ساكن‌ شد، پُر از فيض‌ و راستي‌؛ و جلال‌ او را ديديم‌، جلالي‌ شايسته‌ پسر يگانه‌ پدر. و يحيي‌ بر او شهادت‌ داد و ندا كرده‌، مي‌گفت‌: «اين‌ است‌ آنكه‌ درباره‌ او گفتم‌ آنكه‌ بعد از من‌ مي‌آيد، پيش‌ از من‌ شده‌ است‌ زيرا كه‌ بر من‌ مقدّم‌ بود.» (یوحنا 1: 1-4 و 14-15)
از جمله ی اعراضات منتقدین در باب این فراز ، این است که جمله ی «کلمه خدا بود» در اصل «کلمه خدایی بود» میباشد و بدین روی «کلمه» نه خدای حقیقی بلکه صرفا یک اله میباشد. در باطل ساختن این مدعا ، میتوان به متن یونانی(زبان اصلی) انجیل یوحنا رجوع نمود که به شهادت قدیمیترین نسخ (Bodmer Papyri ، Codex Vaticanus , Codex Sinaiticus و .. ) و همچنین Textus Receptus (منبع ترجمه ی King James) و GNT Morphology چنین میباشد: θεὸς ἦν ὁ λόγος (تئون ان هو لوگوس) و ترجمه ای جز «کلمه خدا بود» بر آن حاکم نیست.(با اول یوحنا 5:1 «ὁ Θεὸς φῶς ἐστιν» و اول یوحنا 8:4 «ὁ Θεὸς ἀγάπη ἐστίν» مقایسه شود)
در جهت اثبات خداوندی راستین پسر میتوان به باب اول انجیل یوحنا آیه ی سوم اشاره کرد. آنجایی که آفرینش، مطلقا به پسر نسبت داده شده است:
همه‌ چيز به‌ واسطه‌ او آفريده‌ شد و به‌ غير از او چيزي‌ از موجودات‌ وجود نيافت‌. (یوحنا 3:1)
کتاب مقدس ، آشکارا بیان میکند که یهوه ، خدای حقیقی ، تنها آفریننده است (اشعیا 24:44 ؛ اشعیا 45: 5-12 و …) و به همین سان ، واسطه ی آفرینش (رومیان ۱۱ : ۳۶ ، عبرانیان ۲ : ۱۰) میباشد. بدین روی، بیان اینکه «همه‌ چيز به‌ واسطه‌ پسر آفريده‌ شد و به‌ غير از او چيزي‌ از موجودات‌ وجود نيافت‌» فرنود مستحکمیست و خداوندی راستین پسر و همرتبگی وی با تشخص پدر.
«روح القدس خدای حقیقیست»
روح القدس، روح خداست (رومیان 9:8) و روح خدا موضوعیست درون ذاتی خدا (اول قرنتیان 2: 10) (و نه برون ذاتی ، چون فرشته ی خدا یا خادم خدا ) بدین روی ، روح خدا ، با خود خدای حقیقی همذات است چرا که در ذات خدا کفیت و کمیتی جز همان ذات الهی یافت نمیشود. پس منطقا، روح القدس همانا خدای حقیقیست.
استدلال فوق مستدل و کامل میباشد و خرده ای نیز بدان وارد نیست. برای اینکه مهر تاییدی نیز بر این برهان زده باشیم، چندی آیه در این باب را نیز بررسی خواهیم کرد:
چقدر بیشتر، خون مسیح که به‌واسطۀ آن روح جاودانی، خویشتن را بی‌عیب به خدا تقدیم کرد، وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم! (عبرانیان 14:9)
در نتیجه ، روح خدا جاودانیست (کلمه ی یونانی بکارگرفته شده: αἰώνιος) و جاودانگی نیز به چم هم ازلیت و هم ابدیت میباشد که تنها در خدای حقیقی و یکتای کتاب مقدس ، یهوه ، یافت میشود.( پیدایش 33:21)
در کتاب مقدس ، روح القدس، عالم مطلق (omni-scient) (اول قرنتیان 10:2) قادر مطلق (omni-potent) (لوقا 35:1) و حاضر مطلق (omni-present) (مزمور 7:139) معرفی شده است.
«پدر پسر و روح القدس در رابطه ای ازلی و ابدی میباشند.»
طبق بیانات فلاسفه ی مسیحی چون توماس آکویناس (St. Thomas Aquinas) ، تشخص های پدر ، پسر و روح القدس ، همانا روابط درون ذاتی خدایند[1] . بدین روی نشان دادن، وجود چنین روابطی در ذات الهی، یا در بیانی دیگر ، نشان دادن وجود تمیز در خدا [2]، فرنودی خواهد بود بر صدق آموزه ی تثلیث.
پیش از مطرح نمودن آیات ، جای دارد تا به اعتراضی پاسخ داده شود. این اعتراض معمولا از جناج برانهامیست ها (Branhamists), و یگانه انگاران پنطیکاستی (Oneness Pentecostalism) صادر میشود [3] و در جهت یک شخصه نشان دادن خدا و توجیه روابط مابین پدر، پسر و روح القدس ، این روابط را صرفا روابطی ما بین خدا و ذات انسانی مسیح میدانند. مضحک بودن این مدعا ، از آنجایی نشأت میگرد که اصولا ذات انسانی مسیح دارای تشخصی نیست و تشخص مسیح هر چه هست ، تشخص خدای پسر است. [4] از طرفی دیگر نیز ، خود کتاب مقدس ، پدر و پسر را در روابطی پیش-تجسم و پسا-تجسم پسر به نمایش گذاشته است که در زیر دو مورد را ، چکیده وار بررسی خواهیم کرد:
از ازل و پیش از آفرینش پسر در نزد پدر است:
«در نزد بودن» پدر و پسر ، نشان عدم انطباق مطلق این دو میباشد؛ از آنجایی که ، چنانچه پدر کاملا همانا پسر باشد پس در نزد پسر بودن یا صحیح تر آن «در نزد خود بودن» گنگ و مهمل مینماید. [5] این در صورتیست که چنانجه پدر و پسر (به به همین ترتیب روح القدس) را تشخص هایی مجزا بدانیم ، معنای عبارت «پسر در نزد پدر» به بهترین شکل منعکس خواهد شد:
پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم.(یوحنا 5:17)
در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ همان در آغاز با خدا بود. همه‌چیز به‌واسطۀ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ‌چیز بدون او پدیدار نگشت… و کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید. و ما بر جلال او نگریستیم، جلالی درخور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی. (یوحنا 1: 1-3 و 14)
من از نزد پدر آمدم و به این جهان وارد شدم؛ و حال این جهان را ترک می‌گویم و نزد پدر می‌روم.» (یوحنا 28:16)
روابط جاودانی پدرانه و فرزندانه (paternitas – filiatio) :
دو لغت «پدر» و «پسر» خود دربرگیرنده ی روابط پدانه-فرزندانه (paternitas – filiatio) میباشند و چنانچه شخصی پدر باشد ، میبایست در جهت رابطه ای با یک پسر ، پدر باشد. در زبانی ساده پدر بودن در وجود پسر معنا میدهد و بالعکس. به همین ترتیب نبودن پسر فرنود بر عدم وجود پدر خواهد بود. پس چنانچه خدا، به طور جاودانی پدر باشد ، رابطه ی پدرانه ی جاودانی نیز با وی همراه است و همین موضوع برای پسر نیز صادق است که باز هم تاییدیست بر تعدد روابط و اشخاص در ذات الهی.
بر خی از آیاتی که بر پدر بود و پسر بودن اشخاص خدا در دوران پیش-تجسم و پسا-تجسم پسر , و طبیعت الهی وی دلالت دارند ، بدین قرار اند:
در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت،امّا در این زمانهای آخر به‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه‌چیز مقرر داشت و به‌واسطۀ او جهان را آفرید.او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست، و همه‌چیز را با کلام نیرومند خود نگاه می‌دارد. او پس از پاک کردن گناهان، به‌دست راست مقام کبریا در عرش برین بنشست. پس به همان اندازه که نامی برتر از فرشتگان به‌میراث بُرد، از مقامی والاتر از آنها نیز برخوردار شد. (عبرانیان 1: 1-4)
پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم.(یوحنا 5:17)
زیرا ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است،که در او از رهایی، یعنی آمرزش گناهان، برخورداریم.او صورت خدای نادیده است و فرزند ارشد بر تمامی آفرینش ، زیرا همه‌چیز به‌واسطۀ او آفریده شد: آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است، دیدنیها و نادیدنیها، تختها و فرمانرواییها، ریاستها و قدرتها؛ همۀ موجودات به‌واسطۀ او و برای او آفریده شدند.او پیش از همه‌چیز وجود داشته، و همه‌چیز در او قوام دارد. (کولسیان 1: 13-17)
عبارت «فرستادن پسر» نیز که در جای جای کتاب مقدس یافت میشود خود دال بر پسر بودن مسیح پیش از تجسم است چرا که پیش از تجسم میبایست پسری بوده باشد ، تا فرستاده شود. (ر.ک به غلاطیان 4:4 ؛ اول یوحنا 9:4 ؛ اول یوحنا 10:4 ؛ یوحنا 16:3) و این همانا نشان وجود رابطه و تمایز اشخاص در ذات الهیست.
«پدر پسر و روح القدس در خداوندی (ذات) یک هستند»
با توسل به آیات کتاب مقدس ، ثابت نمودیم که خداوند حقیقی کتاب مقدس یک خدای واحد است. و همچنین پدر ، پسر و روح القدس، سه تشخص متمایز ، خداوند حقیقی میباشند. حال برای استدلال و نتیجه گیری از گزاره های اثبات شده ی فوق ، میتوان دو نتیجه حاصل نمود. نخست اینکه کتاب مقدس دچار تناقض شده است و در عین حال که خدا را یک خدا میداند ، سه خدای متفاوت نیز معرفی مینماید. دومین نتیجه این است که کتاب مقدس خداوندی پدر پسر و روح القدس را یک خداوندی و یک ذات الهی میداند و از این روی خدا واحد است.
در صورت صدق نتیجه ی دوم ، آموزه ی تثلیث بدون هیچ خرده ای اثبات خواهد شد.(اثبات کتاب مقدسی). بدین سان ، میبایست از طریق آیات کتاب مقدس نشان داد که اشخاص تثلیث در ذات و خداوندی یک میباشند. و این به رد نتیجه ی نخست و اثبات مطلق کتاب مقدسی تثلیث خواهد انجامید.
فرازهای فراوانی در کتاب مقدس یافت میشود که خدای پسر را نه یک خدای متفاوت از خدای واحد ، بلکه برابر و همذات (در خدایی/ذات) با وی میدانند:
او(= مسیح) که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست، (فیلیپیان 6:2)
از همین‌رو، یهودیان بیش از پیش در‌صدد قتل او(=مسیح) برآمدند، زیرا نه‌تنها شَبّات را می‌شکست، بلکه خدا را نیز پدر خود می‌خواند و خود را با خدا برابر می‌ساخت. (یوحنا 18:5)
به همین ترتیب ، کتاب مقدس ، خدای پدر و خدای پسر را نه دو خدای متفاوت بلکه یک خدا و یک ذات معرفی نموده است:
پدر من که آنها را به من بخشیده از همه بزرگتر است، و هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از دست پدر من برُباید.من و پدر یکی هستیم.» (یوحنا 29:10)
و من جلالی را که به من بخشیدی، بدیشان بخشیدم تا یک گردند، چنانکه ما یک هستیم (یوحنا 22:17)
از جمله ی اعراضات آرینیستیک (ََArianistic) در باب این دو آیه این است که یک بودن پدر و پسر تنها در یک «جزء» از آنها چون، اراده یا هدفشان است. بدیهی است که این سخن کفری بیش نیست چرا که در خدا جزئی وجود ندارد چرا که ذات الهی غیر قابل تقسیم است ( به آموزه ی منطقی divine simplicity رجوع شود). بدین روی چنانچه پسر با پدر یک باشد ، وی با کل ذات پدرد یکی است.
«نتیجه»
در این نوشتار ، شش جستار را به طور خلاصه وار ثابت نمودیم که بدین قرار اند: 1) یگانگی خدا 2) الوهیت پدر 3) الوهیت پسر 4)الوهیت روح القدس 5) وجود رابطه و تعدد اشخاص در ذات الهی 6) یکی بودن اشخاص تثلیث در ذات و خداوند. تنها نتیجه ی منطقی از این گزاره ها چیزی جز تعریف آموزه ی تثلیث نمیباشد «اینکه خدا واحد است و در خدای واحد سه شخص مکشوف گشته اند». به واقع که ترتولیانوس با چه فریوری مینگارد: «کتاب مقدس به نیکو ترین حالت، تثلیث را بیان کرده است» [6]