Tuesday, December 21, 2021

 

                      انجیل چیست؟

 یکی از چهار انجیل، پیام عیسی را چنین خلاصه کرده است: عیسی بشارت خدا را اعلام می‌کرد و می‌گفت: زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این بشارت ایمان آورید. انجیل در زبان یونانی یعنی بشارت یا خبر خوش. در آغاز معمولاً این بشارت خبر پیروزی در جنگ بود ولی بعدها به‌طور کلی برای هر خبرخوشی به‌کارمی‌رفت. در کاربرد مسیحی، انجیل یا خبر خوش به برقراری پادشاهی خدا برزمین اشاره دارد. این خبر خوش را نخستین‌بار خود عیسی اعلام کرد. یکی از چهار انجیل، پیام عیسی را چنین خلاصه کرده است: «عیسی بشارت خدا را اعلام می‌کرد و می‌گفت: زمان به کمال رسیده و پادشاهی خدا نزدیک شده است. توبه کنید و به این بشارت ایمان آورید.»مقصود عیسی از پادشاهی خدا برقراری حاکمیت پرمحبت خدا بر زندگی انسانها بود، انسانهایی که از قدیم‌الایام بر ضد خدا طغیان کرده و حاکمیت او را رد کرده بودند. این گناه بشر به بیگانگی او با خدا، با همنوعان، با طبیعت و حتی با خودش منجر شده است. اما خدا انسان را به حال خود وانگذاشت بلکه ابراهیم و نسل او را برگزید تا از طریق آنها پادشاهی خدا دوباره بر زندگی انسانها برقرار شود و بشر از این ورطۀ گناه، تیره‌بختی و هلاکت رهایی یابد. یهودیان نمایندۀ همه نسل بشر بودند تا خدا برنامۀ بزرگ نجات را در میان آنها و نهایتاً از طریق آنها به اجرا بگذارد.مهمترین آزمون اسرائیل آزمون شریعت بود. خدا قوم اسرائیل را از اسارت مصر رهانید و با آنها بر کوه سینا عهد بست. مسئولیت قوم در این عهد حفظ شریعت خدا بود. اما قوم در تجربۀ تاریخی خود نشان دادند که قادر به نگاه داشتن شریعت نیستند. شریعت به آینۀ تمام‌نمایی بدل شد که قلب مریض و عصیان‌زده اسرائیل و در واقع تمام بشر را به او نشان می‌داد. اسرائیل گناه آدم را تکرار کرد و به سرزمین اسارت بازگشت و بدین ترتیب پادشاهی خدا که چند صباحی از طریق موسی و برخی پادشاهان صالح اسرائیل به‌طور نسبی برقرار شده بود به پایان رسید.اما خدا توسط انبیای اسرائیل وعده داد که نجات‌دهنده‌ای را برای رستگاری اسرائیل و همۀ نسل بشر خواهد فرستاد که آنها را از گناه و همۀ عواقب فردی و اجتماعی آن خواهد رهانید. این انبیا وعده دادند که از طریق این نجات‌دهنده که پادشاهی از نسل داود خواهد بود، خدا شخصاً به دیدار قوم خود و برای تفقد از همه نسل بشر خواهد آمد تا پادشاهی خود را بار دیگر در میان آنها برقرار کند. اشعیای نبی بیش از ۷۰۰ سال قبل از مسیح این خبر خوش را چنین اعلام می‌کند: «ای که به اورشلیم بشارت می‌دهی آوازت را با قوت بلند کن! آن را بلند کن و مترس و به شهرهای یهودا بگو که «هان خدای شماست!» اینک خداوند با قوت می‌آید و بازوی وی برایش حکمرانی می‌نماید … او مثل شبان گلۀ خود را خواهد چرانید و به بازوی خود بره‌ها را جمع کرده، به آغوش خویش خواهد گرفت …» (اشعیا ۴۰:‏۹-۱۱).وقتی عیسی انجیل یا خبر خوش را اعلام می‌کرد مقصودش تحقق وعده‌هایی نظیر این بود. او اعلام می‌کرد که از طریق او خدا به دیدار بشر آمده تا او را از اسارت گناه برهاند و پادشاهی خود را بار دیگر بر زندگی او برقرار کند. عیسی با مرگ خود مجازات گناه انسان را بر خود گرفت و با رستاخیز خود از مردگان انسان نوینی را خلق کرد. از همین رو بعدها شاگردان او واژۀ انجیل یا خبر خوش را در اشاره به کار رهایی‌بخش عیسی به کار بردند. بدین ترتیب انجیل از بشارت خودِ‌ِ عیسی به بشارتی دربارۀ عیسی تبدیل شد. این بشارت آن است که خدا در عیسی به سراغ بشر آمده تا گناهان او را بیامرزد و به او تولدی تازه ببخشد و پادشاهی پر محبت خود را بر زندگی او برقرار کند. شرط دست یافتن به این موهبت، اذعان و اقرار به گناهان و توبه قلبی و جدی از آنها و ایمان آوردن به کار رهایی‌بخش مسیح و تسلیم کامل زندگی به او است. 


                اسلحه کامل خدا چیست؟

عبارت “اسلحه کامل خدا” از افسسیان فصل ۶ آیه های ۱۳ تا ۱۷می آید: “بنابراین، از یک‌یک سلاح‌های خدا به هنگام حمله دشمنتان، شیطان، استفاده کنید، تا بتوانید حمله‌های او را دفع نمایید و در آخر، بر پایهای خود محکم بایستید. اما برای این منظور، «کمربند محکم راستی» را به کمر ببندید و «زرۀ عدالت خدا» را در بر نمایید. «کفش انجیل آرامش‌بخش» را به پا کنید تا به همه جا رفته، پیغام انجیل را به همه اعلام نمایید. «سپر ایمان» را نیز بردارید تا در مقابل تیرهای آتشین شیطان محفوظ بمانید. «کلاهخود نجات» را بر سر بگذارید و «شمشیر روح» را که همان کلام خداست، بدست گیرید.”

افسسیان فصل ۶ آیه ۱۲ به روشنی اشاره می کند که نبرد با شیطان، نبردی روحانی است، و از این جهت هیچ سلاح فیزیکی در برابر او و خادمشان کارساز نیست. فهرستی از شیوه های خاصی که شیطان استفاده خواهد کرد به ما داده نشده است. اما از این متن کاملاً روشن است که اگر ما وفادارانه از تمامی دستورها پیروی کنیم، قادر خواهیم بود که بایستیم، و راه و روش های شیطان هر چه باشد، ما پیروز خواهیم شد.

اولین قسمت از سلاح ما حقیقت است (افسسیان فصل ۶ آیه ۱۴). درک این آسان است چرا که شیطان “پدر دروغهاست” (یوحنا فصل ۸ آیه ۴۴). فریب جزء بالاترین موارد در فهرست چیزهایی است که خدا از آن بیزار است. “زبان دروغگو” یکی از چیزهایی است که او از آن کراهت دارد (امثال فصل ۶ آیه های ۱۶ تا ۱۷). بنابراین به ما نصیحت شده است که حقیقت را برای تقدس و رهایی خودمان و همچنین برای منفعت کسانیکه بر آنان شهادت می دهیم، بر تن کنیم.

همچنین در آیه ۱۴ به ما گفته شده که زره پارسایی را بر تن کنیم. زره از ابزار حیاتی یک جنگجو بود، در برابر ضربات از او محافظت می کرد که نداشتن آن بسیار کشنده بود. این پارسایی، اعمال خوبی نیست که توسط انسانها انجام می شود. بلکه، این پارسایی مسیح است که توسط خدا داده شده است و توسط ایمان دریافت می شود، که از قلبهایمان در برابر اتهامات و حمله های شیطان محافظت می کند و باطنمان را در برابر حملات او امن نگاه می دارد.

آیه ۱۵ صحبت از آمادگی پاها در نبرد روحانی می کند. دشمن گاهی اوقات در میدان نبرد، موانع خطرناکی را در مسیر پیشروی سربازان قرار می دهد. ایده آمادگی برای انجیل صلح به عنوان پوشش پا اشاره دارد به آنچه که برای پیشروی در قلمرو شیطان نیاز داریم، یعنی آگاهی از اینکه تله هایی وجود خواهند داشت، و پیام انجیل برای صید جانها برای مسیح بسیار ضروری است. شیطان موانع زیادی را در مسیر کار گذاشته است تا جلوی بشارت انجیل را بگیرد.

سپر ایمان که در آیه ۱۶ صحبت از آن شده است، باعث می شود که بذر شکی را که شیطان درباره وفاداری خدا و کلامش می کارد، بی اثر شود. ایمان ما که مسیح “بانی و کامل کننده” آن است (عبرانیان فصل ۱۲ آیه ۱۲)، همچون سپری طلایی، گرانبها، خالص، و ضروری است. “کلاه خود” نجات در آیه ۱۷ برای محافظت از سر است و بخش حساسی از بدن را در امان نگاه می دارد. می توانیم بگوییم که شیوه تفکرمان باید مراقبت شود. سر، مرکز فکر است و وقتی به امید ضمانت حیات ابدی، محکم بچسبد، تعالیم دروغین را نخواهد پذیرفت و همچنین وسوسه های شیطان را راه نخواهد داد. شخصی که نجات نیافته است، نمی تواند ضربات تعالیم دروغین را دفع کند چرا که کلاه خود نجات را ندارد و ذهنش قادر نیست که بین حقیقت روحانی و فریب روحانی تفاوت قائل شود.

آیه ۱۷ خودش معنای شمشیر روح را تفسیر می کند که کلام خداست. درحالیکه دیگر اجزای سلاح روحانی، ذاتاً تدافعی هستند، شمشیر روح تنها سلاح تهاجمی در اسلحه خداست و از تقدس و قوت کلام خدا سخن می گوید. سلاح روحانیِ بزرگتر از کلام خدا قابل تصور نیست. هنگامی که عیسی در بیابان وسوسه می شد، کلام خدا همیشه پاسخ قوی او به شیطان بود. چه برکتی است که همان کلام در اختیار ماست!

در آیه ۱۷ به ما گفته شده است که علاوه بر پوشیدن اسلحه کامل خدا، در روح دعا کنیم (یعنی با فکر مسیح، با قلب او و با اولویتهای او). ما نمی توانیم از دعا غافل شویم، چرا که دعا طریقی است که ما قدرت روحانی را از خدا دریافت می کنیم. بدون دعا، بدون تکیه بر خدا، تلاشهایمان در نبرد روحانی، تهی و بی فایده است. اسلحه کامل خدا، یعنی حقیقت، پارسایی، انجیل، ایمان، نجات، کلام خدا، و دعا وسیله هایی هستند که به ما داده شده اند تا بوسیله آنها در نبردهای روحانی پیروز، و بر وسوسه ها و حملات شیطان چیره شویم.



 

Monday, December 20, 2021


 

                 خوشا به حال کسی که


خوشا به حال کسی که در مشورت شریران گام نزند و در راه گنهکاران نایستد و در محفل تمسخرگران ننشیند، خوشا به حال کسی که صدای خداوند را می شنوند، گوش خود را به زمزمه های این دنیا بسته است و رغبتش در شریعت خداوند است و روز و شب به او تفکر میکند.👉🔥

❇️دوست عزیز، خداوند میخواهد که در زندگی به این سه مورد، توجهی خاص داشته باشی: …..

❇️با شریران مشورت نکن، از هر کس و هرجا مشورت نگیر و گوش و فکرت را به هر کسی نسپار.🙏🏻

❇️در راه گناهکاران قرار نگیر، در کارهایی که خیلی ها انجام می دهند و مورد تایید خداوند نیستند شرکت نکن و از راههای نادرست دور باش.🙏🏻

❇️در جمع مسخره کنندگان ننشین، زندگی و وقت خود را جدی بگیر و از مسخره کردن دیگران و حتی شنیدن سخنان تمسخر آمیز دوری کن.🙏🏻

💎حکمت خداوند را بطلب که از یاقوت ارزشمندتر و از طلا گرانبهاتر است💎

❇️زمان و وقتی که در این زندگی به ما داده شده هدیه عالی خداوند برای توست پس بیا و در انتخابهای خود دقت کن و روح و زندگی خود را با چیزهای سالم سیر کن.🙏

به نام عیسی مسیح آمین.✝

 

          چگونه نجات را دریافت میکنیم!




رومیان ۱۰:۹ ” زیرا اگر به زبان خود عیسی خداوند را اعتراف کنی و در دل خود ایمان آوری که خدا او را از مردگان برخیزانید نجات خواهی یافت ” 

رومیان باب ۱۰ آیه ۱۰ و ۱۱ ” چونکه به دل ایمان آورده می شود برای عدالت و به زبان اعتراف میشود به جهت نجات و کتاب می گوید هر که به او ایمان آورد خجل نخواهد شد “

به قلب باید ایمان بیاورید که عیسی مسیح خداوند است و بعد به لب هایت اعتراف کنی و بگویید آن زمان نجات پیدا خواهید کرد.


 

اهمیت غسل تعمید مسیحیان چیست؟


غسل تعمید یکی از دو اصولی می باشد که عیسی مسیح برای کلیسا تعیین نمود. او قبل از صعودش به آسمان گفت:”پس بروید و تمام قومها را شاگرد من سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روح القدس غسل تعمید دهید؛ و به ایشان تعلیم دهید که تمام دستوراتی را که به شما داده‌ام، اطاعت کنند. مطمئن باشید هر جا که بروید، حتی دورترین نقطه دنیا باشد، من همیشه همراه شما هستم” (متی فصل ۲۸ آیه های ۱۹ تا ۲۰). این دستورات، مشخص می کند که کلیسا مسئول آموزش کلام عیسی مسیح، تربیت شاگردان و تعمید دادن آن شاگردان می باشد. این کارها باید در همه جا بین همه ملت های دنیا و تا آخر زمان انجام شوند. بنابراین، اگر بتوانیم یک دلیل محکم برای اهمیت غسل نام ببریم این است که عیسی مسیح دستور غسل تعمید را صادر کرده است.

غسل تعمید قبل از بوجود آمدن کلیسا نیز انجام می شده است. یهودیان باستان، برای نوکیشان این مراسم را اجرا می کردند تا ذات او را برای ورود به آیین شان تمیز کنند. یحیی تعمید دهنده، غسل تعمید را برای آماده کردن راه عیسی مسیح انجام میداد و همه، چه یهودی و چه غیر یهودی را ملزم به غسل تعمید می دانست چراکه همه نیازمند توبه بودند. با این وجود غسل تعمید یحیی، که نشان دهنده توبه بود، مانند غسل تعمید مسیحیان همانطوری که در اعمال رسولان فصل ۱۸ آیه های ۲۴ تا ۲۶ و فصل ۱۹ آیه های ۱ تا ۷ عنوان شده، نیست.

غسل تعمید باید در نام پدر، پسر و روح القدس انجام شود که به آن غسل تعمید مسیحی گفته می شود. از طریق این اصل است که یک فرد به عضویت کلیسا پذیرفته خواهد شد. زمانیکه نجات پیدا می کنیم، توسط روح القدس در بدن مسیح که همان کلیسا می باشد، تعمید می گیریم. اول قرنتیان فصل ۱۲ آیه ۱۳ می گوید:” هر یک از ما عضوی از بدن مسیح می‌باشیم. بعضی از ما یهودی هستیم و بعضی غیریهودی؛ بعضی غلام هستیم و بعضی آزاد. اما روح‌القدس همۀ ما را کنار هم قرار داده و بصورت یک بدن درآورده است. درواقع ما بوسیلۀ یک روح، یعنی روح‌القدس، در بدن مسیح تعمید گرفته‌ایم و خدا به همۀ ما، از همان روح عطا کرده است.”

غسل تعمید، راهی است که یک فرد توسط آن به صورت عمومی ایمان به مسیح و پیروی از او را اعلام می کند. فرد زمانیکه درون آب برای تعمید فرو میرود درون قلب خویش می گوید،” به عیسی مسیح ایمان می آورم، او روح مرا از گناه پاک نمود و حال من دارای یک زندگی نو و مقدس می باشم.”

غسل تعمید در واقع سمبلی ازمرگ مسیح، دفن شدن او و رستاخیزش از مردگان می باشد. و همچنین، نشان دهنده مرگ ما در گناه و زنده شدن ما در مسیح می باشد. زمانیکه یک گناهکار، به ایمان آوردن به عیسی مسیح اعتراف می کند، طبیعت گناه آلودش در گناه می میرد (رومیان فصل ۶ آیه ۱۱) و به او یک زندگی نو اعطا می شود (کولسیان فصل ۲ آیه ۱۲). فرو رفتن در آب به معنی مردن در گناه است، و بیرون آمدن از آب نشان دهنده بدن پاک و زندگی جدیدی است که بدنبال رستگاری می رود. رومیان فصل ۶ آیه ۴ اینگونه می گوید که:” هنگامی که مسیح مرد، طبیعت کهنۀ ما هم که گناه را دوست می‌داشت، با او در آبِ تعمید دفن شد؛ و زمانی که خدای پدر با قدرت پر جلال خود، مسیح را به زندگی بازگرداند، ما نیز در آن زندگی تازه و عالی شریک شدیم.”

بطور ساده می توان گفت که تعمید گرفتن یک شهادت و گواهی بیرونی برای یک تغییر درونی می باشد. غسل تعمید مسیحی نشان دهنده فرمانبرداری از عیسی مسیح پس از نجات می باشد. گرچه غسل تعمید در ارتباط با نجات می باشد اما شرط لازم و تضمین کننده نجات نیست، بلکه نجات واقعی زمانی دریافت می شود که با تمام وجود و از اعماق قلب خود، عیسی مسیح را به عنوان تنها نجات دهنده بپذیریم و به او ایمان بیاوریم. کتاب مقدس ترتیب انجام شدن این کار را به این صورت بیان می کند که ابتدا یک شخص به عیسی مسیح ایمان می آورد سپس غسل تعمید می گیرد (اعمال رسولان فصل ۲ آیه ۴۱ و فصل ۱۶ آیه های ۱۴ تا ۱۵).

یک نوکیش مسیحی باید تمایل فوری به انجام غسل تعمید داشته باشد. همانطور که در اعمال رسولان فصل ۸ آیه های ۳۵ تا ۳۶ می بینیم:” همچنانکه کالسکه پیش می‌رفت، به یک برکۀ آب رسیدند. مرد حبشی گفت: «نگاه کن! این هم آب! آیا امکان دارد حالا غسل تعمید بگیرم؟” آنها فورا کالسکه را نگه داشته و فیلیپ، آن مرد را تعمید داد.

غسل تعمید مسیحی نشان دهنده ارتباط ایماندار با مرگ، دفن و رستاخیر عیسی مسیح می باشد. هرجاییکه پیام انجیل موعظه می شود و مردم به مسیح ایمان می آوردند، باید غسل تعمید نیز انجام شود.

Monday, December 13, 2021


 مسیحیت در ایران

تا کسی در تاریخ کلیسا کنجکاوی نکرده باشد نمی‌تواند تصوری درست از انتشار مسیحیت در ایران بکند. ایران قطعاً یکی از نخستین کشورهای جهان است که دین مسیح را در خود راه داده است.

در کتاب اعمال ‌رسولان یکی از ارکان مهم انجیل، در باب دوم، درباره‌ی روز «پنطیکاست»، یعنی روز حلول روح‌القدس در رسولان، از آیه‌ی ۱ تا ۱۱ چنین آمده است: «چون روز پنطیکاست رسید، به یک دل در یک‌جا بودند. که ناگاه آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آن‌جا نشسته بودند پر ساخت. و زبانه‌های منقسم شده، مثل زبانه‌های آتش بدیشان ظاهر گشته، بر هر یکی از ایشان قرار گرفت. و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبان‌های مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند و مردمِ یهودِ دین‌دار از هر طایفه زیر فلک در اورشلیم منزل  می‌داشتند. پس چون این صدا بلند شد گروهی فراهم شده، در حیرت افتادند زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید. و همه مبهوت و متعجّب شده به یکدیگر می‌گفتند: «مگر همه‌ی این‌ها که حرف می‌زنند جلیلی نیستند؟ پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولد یافته‌ایم می‌شنویم؟ پارتیان و مادیان و ایلامیان و ساکنان جزیره و یهودیّه و کَپَّدُکِیا و پَنطُس و آسیا و فَرِیجِیّه و پَمفِلیّه و مصر و نواحی لِبیا که متّصل به قیروان است و غربا از روم یعنی یهودیان و جدیدان و اهل کَرِیت و عَرَب، این‌ها را می‌شنویم که به زبان‌های ما ذکر کبریایی خدا می‌کنند.»

این قسمت از کتاب اعمال ‌رسولان را به دو گونه می‌توان توجیه کرد:

یکی آن‌که نخستین گروندگان به مسیح در آغاز رسالتش مردمی از نژاد‌های مختلف بوده‌اند که پارت‌ها و مادها و ایلامیان، یعنی سه طایفه از مردمی که در ایران قدیم می‌زیسته‌اند، در میانشان بوده‌اند. توجیه دیگر این است که مسیحیت در آغاز انتشار خود در کشور پارت‌ها و مادها و ایلامیان، یعنی ایران، راه یافته است. هر یک از این دو توجیه را که بپذیریم، نتیجه این می‌شود که ایرانیان که پارت‌ها و مادها و ایلامیان باشند از نخستین مردمی بودنده‌اند که دین مسیح را پذیرفته‌اند.

ولادت مسیح مصادف بوده است با سلطنت فرهاد پنجم از شاهنشاهان اشکانی که از دو سال پیش از میلاد تا سال ششم میلادی سلطنت کرده است. اشکانیان مانند هخامنشیان پادشاهانی آزادمنش و آزادی دوست بوده‌اند.

دانشمندان تاریخ در این نکته‌ی مهم اختلاف ندارند که آزادی ادیان و مذاهب و عقاید و آداب و رسوم ارمغانی است که ایرانیان به جهان آورده‌اند. پیش از هخامنشیان پادشاهان کلده و آشور با ملل مغلوب و زیردستان خود با کمال بیدادگری و زورگویی رفتار می‌کردند و مللی را که شکست می‌دادند مجبور می‌کردند به آداب و رسوم و اخلاق و عادات آن‌ها بگروند و دین و زبانشان را بپذیرند؛ وهیچ‌گونه استقلال  فردی و آزادی شخصی به کسی نمی‌دادند.

هخامنشیان نخستین شاهنشاهانی بودند که این سد را درهم شکستند و این اصول را در هم نوردیدند و ملل مغلوب را آزاد و مختار می‌گذاشتند و منتهای احترام و عنایت را به عقاید آن‌ها کردند، چنان‌که یگانه نقشی که بر سنگ از کورش بزرگ مانده، جامه‌ی راهبان مصری را در بر دارد و به حالت عبادت کاهنان مصری ایستاده است؛ و در کتیبه‌ی بابل اعلان آزادی و استقلال همه‌ی ادیان را داده است. شاهنشاهان دیگر ایران که به مصر می‌رفتند در عبادت و مراسم دینی مردم آن سرزمین حاضر می‌شدند و به عبادتگاه‌ها و بتکده‌های آن‌ها می‌رفتند و جامه‌ی کاهنان را می‌پوشیدند و با آن‌ها دعا می‌خواندند.

این احترام به ملل زیردست به اندازه‌ای بود که کتیبه‌های متعددی که از شاهنشاهان هخامنشی در جهان مانده به زبان‌های مختلف مللی است که شاهنشاهی هخامنشی را تشکیل می‌دادند، و این خود منتهای آزادمنشی و آزادفکری ایشان را می‌رساند.

شاهنشاهان اشکانی نیز عیناً همین اصول را رعایت می‌کردند. در زمان ایشان که  تمدن یونانی در آسیا ریشه گرفته بود و عده‌ی یونانیان و مهاجرنشینان یونانی در آسیا و حتی در ایران فراوان شده بود، تا مدت‌های مدید، یعنی تقریباً تا ۲۵۰ سال، نه تنها بر روی سکه‌‌های خود خط و زبان یونانی را به کار برده‌اند بلکه به خود عناوین یونانی داده‌اند و گاهی روی سکه‌‌‌ها جامه‌های یونانی دربر دارند و تاج یونانیان را بر سر گذاشته‌اند. ارد، پادشاه معروف اشکانی و فاتح کراسوس، سردار معروف رومی، خود به زبان یونانی کتاب تاریخی نوشته بود و حتی در دربار وی تراژدی‌های اوریپیدس، نویسنده‌ی معروف یونانی را، بازی می‌کردند. از این‌جا پیداست که تا چه اندازه اشکانیان به معارف و آداب و رسوم ملل دیگر احترام می‌کرده و مانند هخامنشیان کاملاً آزادی برای ملل دیگر قائل بوده‌اند.

در این صورت مانعی نبود که مسیحیت وارد سرزمین ایران شود؛ و به همین جهت است که بیش‌تر تاریخ‌نویسان آغاز مسیحیت را در ایران از دوره‌ی اشکانیان و از قرن اول میلادی می‌دانند.

در این بحث تاریخی مقصود از مسیحیت فرقه‌ی خاصی نیست و هر یک از فرق مسیحیان را که در ایران پیروانی پیدا کرده باشد شامل این تاریخ می‌دانیم.

معمولاً مورخان مسیحیت، کلیساهای عیسوی را به دو قسمت بزرگ جداگانه تقسیم می‌کنند: دسته‌ای را کلیسای غرب و دسته‌ای را کلیسای شرق می‌گویند و مقصودشان از این شرق و غرب، مشرق و مغرب سرزمین فلسطین و اورشلیم است. یعنی کلیساهای شرق آن‌هایی است که در مشرق آن سرزمین واقع شده و شامل آسیای صغیر و آسیای مقدم و آسیای مرکزی و شرق اقصی است؛ و کلیساهای غرب آن‌هایی است که در مغرب اورشلیم واقع شده‌اند، یعنی سراسر اروپا. ولی در این میان چون مصر و شمال آفریقا همیشه رابطه‌ای با آسیا داشته‌اند کلیساهای مصر و نوبه و سودان و حبشه و زنگبار را هم جزو کلیسای شرق به شمار آورده‌اند. بنابراین کلیساهای شرق شامل این تقسیمات است:

۱.  کلیسای بوزنطی یا رومیه‌‌الصغری که نخست در میان یونانیان رواج یافته و سپس در میان بعضی ملل دیگر منتشر شده است، و اینک خود به پنج شعبه اصلی منقسم می‌شود‌: کلیسای یونانی در میان یونانیان اروپا و آسیا؛ و کلیسای سلاو در میان ملل سلاو، یعنی روس‌ها و سرب‌ها (سکنه‌ی قسمتی از یوگوسلاوی امروز) و بلغارها؛ کلیسای رومانی؛ کلیسای گرجی؛ کلیسای عرب، که ملکی‌ها یا عرب‌های یونانی زبان مصر و سوریه به آن گرویده‌اند. هر کدام از این اقوام زبان خود را در آداب دینی به کار می‌برند.

۲.  کلیسای ارمنی که عبادات آن به زبان گراپار ارمنی قدیم است و مخصوص مردم ارمنستان بوده، جز آن‌که برخی از ارمنیان در دو قرن اخیر به کلیسای کاتولیک یا پروتستان یا ارتودوکس  پیوسته‌اند.

۳.  کلیسای سُریانی که برخی از مردم سوریه و عراق بدان گرویده‌اند و زبانشان سریانی است.

۴.  کلیسای کلدانی که آسوریان یا کلدانیان ساکن آذربایجان شوروی و ایران و کردستان ایران و عراق و برخی طوایف آن‌ها که در سوریه‌اند و طوایف دیگری که از ایران به هند رفته و در سواحل مالابار سکنی گرفته‌اند بدان گرایش یافته‌اند و زبانشان نوع مخصوصی از زبان سریانی است که آن را در ایران زبان آسوری یا کلدانی می‌گویند و دانشمندان نام آن را زبان سریانی کلدانی گذاشته‌اند.

۵.  کلیسای مارونی که مردم لبنان یا مردمی که از آن‌جا رفته‌اند بدان ‌گرویده‌اند و زبانشان سریانی است.

۶.  کلیسای قبطی که مخصوص مسیحیان بومی مصر و حبشه است و در مصر زبانشان قبطی یا عربی و در حبشه زبانشان گئز است.

این نکته را هم باید متوجه بود که تقریباً عده‌ای از همه‌ی این شش گروه در دو قرن گذشته در نتیجه‌ی رفت و آمد با کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها و ارتودوکس‌ها تغییر عقیده داده و به این سه فرقه‌ی اصلی پیوسته‌اند.

فرقه دیگری از مسیحیان آسیا هستند که در زمان‌های قدیم عده‌شان به مراتب فراوان‌تر از امروز بوده و اکنون روز به روز از شمارشان کاسته می‌شود و پیروان پیشوای مخصوصی هستند که نستوریوس نام داشته و در ۴۲۸ بطریق قسطنطنیه بوده و به واسطه‌ی اختلاف عقیده عزلش کرده‌اند و در حدود ۴۴۰ میلادی در صحرای لیبیا درگذشته است. نام وی را ایرانیان «نستور» تلفظ کرده و پیروان عقیده‌ وی را «نستوری‌‌« یا «نسطوری» نامیده‌اند.

در دوره‌ی ساسانیان نستوریان در کشور شاهنشاهی ایران فراوان بوده‌اند و اینک عده‌ای از آسوریان یا کلدانیان به این طریقه معتقدند.

در حدود ۴۹۸ میلادی، نستوریان به‌ کلی از کلیسای کاتولیک بریده‌اند و از همان زمان کاتولیک‌ها ایشان را کافر دانسته‌اند. مرکز مهم فرقه‌ی نستوریان شهر معروف ادس یا ادسا بوده‌ است که در زمان‌های بعد به آن اورفا و اورفه و سپس رها گفته‌اند و مدت‌های مدید جزو خاک ایران و در قلمرو شاهنشاهی ساسانی بوده‌ و کلیسای رسمی ایران ساسانی شده است. چندین بار امپراتوران بوزنطیه و رومیه‌الصغری که این سرزمین را متصرف شده‌اند کلیسای آن‌جا را بسته و پیشوایانش را تبعید کرده‌اند و ایشان به نواحی دیگر ایران پناه آورده‌اند. پیداست که سیاست نیز در این کار دخالت داشته؛ و چون شاهنشاهان ساسانی از کلیسای نستوری پشتیبانی می‌کرده‌اند، با رقیبانشان، یعنی امپراتوران بوزنطیه، مخالفت داشته‌اند.

در آغاز دوره‌ی اسلامی، نستوریان با خلفای بغداد سازش بسیار داشتند و در ترجمه‌ی علوم از زبان‌های سریانی و یونانی به زبان تازی خدمات فراوان کرده‌اند. در سال ۷۶۶ میلادی(۱۴۹ هجری)، که ابوجعفر منصور بغداد را پایتخت خلافت کرد، جاثلیق نستوریان ایران و عراق هم مرکز خود را به آن‌جا برد و حتی مبلغین نستوری به تاتارستان و مغولستان و چین و هند رفتند و مردم آن‌جا را جلب کردند.

در این دوره‌ عده‌ی کثیری از مردم این نواحی نستوری شده بودند‌ و ۲۷ مرکز کل داشتند که به ۲۳۰ ناحیه تقسیم می‌شد. در میان نستوریان این دوره تا پایان قرن هفتم هجری دانشمندان و ادیبان فراوان پیدا شده که به زبان سریانی یا تازی آثاری از خود گذاشته‌اند. اما پس از استیلای تیمور در قرن هشتم هجری و قرن چهاردهم میلادی کارشان از رونق افتاد و سرانجام در قرن شانزدهم میلادی و قرن دهم هجری جاثلیق نستوریان مرکز خود را به شهر موصل برد تا از آسیب پادشاهان ایران و عثمانی در امان باشد. با این همه، از قتل و غارت مسلمین اطراف و مخصوصاً کردهای عراق در امان نبودند، چنان‌که در سال ۱۸۴۳ میلادی (۱۲۵۹ هجری) بدرخان‌بیک، که از سرکردگان کردهای عثمانی بود، چند هزار تن از ایشان را کشت. سه سال بعد در ۱۸۴۶ و ۱۲۶۲ باز کشتار دیگری کردند و در این کشتار مخصوصاً روحانیانشان از میان رفتند و با آن‌که جاثلیق آن‌ها به موصل پناه برد و کنسول انگلستان از او حمایت کرد نتوانستند این آسیب را جبران کنند.

در جنگ بین‌الملل اول نیز ترکان عثمانی بسیاری از ایشان را کشته‌اند. سرانجام در ۱۹۳۳ در عراق نیز عده‌ی بسیاری از ایشان کشته‌اند. چنان‌که امروز شماره‌ی ایشان را از هر جهت بیش از هشتاد هزار نمی‌دانند که چهل تا پنجاه هزارشان در عراق پراکنده‌اند و اخیراً برخی از آن‌ها به ایالات متحد آمریکا رفته‌اند یا به سوریه و لبنان و مصر پناه برده‌اند. مارشمعون بیست‌ و دوم، آخرین جاثلیق نستوریان عراق، چون دعوت دولت عراق را در ۲۱ ژوئن ۱۹۳۳ اجابت نکرد و سوگند وفاداری به ملک‌ فیصل، پادشاه آن سرزمین، نخورد، رسماً او را از مقام خود، حتی از تبعیت عراق، خلع کردند و تبعید کردند. از آن زمان مرکز رسمی جاثلیق نستوریان بسته شد، و اینک مرکزی در جزیره‌ی قبرس دارند.

نستوریان خود را نصرانی می‌نامند، و این ‌که در ایران از قدیم به همه‌ی مسیحیان «نصرانی» و «نصاری» گفته‌اند از همین جاست.

                  من در مسیح کیستم؟



      بر اساس  دوم قرنتیان فصل ۵ آیه ۱۷، “کسی که از آنِ مسیح می‌گردد، تبدیل به شخص جدیدی می‌شود. او دیگر آن  انسان قبلی نیست؛ او زندگی کاملاً تازه‌ای را آغاز کرده است”. در کتاب مقدس، دو واژه یونانی برای کلمه “تازه” وجود دارد. اولین واژه، neos است که اشاره به چیزی دارد که به تازگی ساخته شده است، اما چیزهای بسیاری شبیه به آن وجود دارند که قبلاً ساخته شده اند. واژه ی یونانی که در این آیه “تازه” ترجمه شده، kainos می باشد که به معنای “چیزی است که به تازگی ساخته شده اما چیزی مشابه آن وجود ندارد.” ما در مسیح، کاملاً خلقت تازه ای گشته ایم، درست همانطور که خدا آسمانها و زمین را در ابتدا آفرید. او آنها را از هیچ آفرید، و همان کار را با ما انجام می دهد. او صرفاً نفس کهنه ما را تمیز نمی کند؛ بلکه نفس کاملاً جدیدی می آفریند. وقتی که ما در مسیح هستیم، “شریک طبیعت الهی” می شویم (دوم پطرس فصل ۱ آیه ۴). خدا خودش در شخص روح القدس، در قلبهایمان ساکن می شود. ما در مسیح هستیم و او در ماست.

ما در مسیح از نو متولد شده ایم و تازه شده ایم و این خلقت تازه دارای افکار روحانی است، درحالیکه طبیعت کهنه دارای افکار نفسانی است. این خلقت تازه با خدا معاشرت می کند، مطیع اراده خداست، و خود را وقف خدمت به او کرده است. اینها کارهایی است که طبیعت کهنه قادر به انجامش یا حتی میل به انجامش را ندارد. طبیعت کهنه نسبت به امورات روح مرده است و نمی تواند خودش را احیا کند. “در گناه و شرارتها مرده” است (افسسیان فصل ۲ آیه ۱) و تنها می تواند توسط یک بیداری مافوق طبیعه زنده شود و این زمانی رخ می دهد که ما مسیح را می پذیریم و او در ما ساکن می شود. مسیح، طبیعتی کاملاً تازه و مقدس و زندگی ای فساد ناپذیر به ما می دهد. زندگی کهنه ما که پیشتر به خاطر گناه، نسبت به خدا مرده بود دفن می شود، و ما دوباره زنده می شویم که “در زندگی نوینی با او، گام برداریم” (رومیان فصل ۶ آیه ۴).

اگر ما به مسیح تعلق داریم، با او متحد هستیم و دیگر برده گناه نیستیم (رومیان فصل ۶ آیه های ۵ تا ۶)؛ ما با او زنده شده ایم (افسسیان فصل ۲ آیه ۵)؛ به شکل او در آمده ایم (رومیان فصل ۸ آیه ۲۹)؛ از محکومیت آزاد شده ایم و مطابق با نفس راه نمی رویم بلکه مطابق با روح گام برمی داریم (رومیان فصل ۸ آیه ۱)؛ ما همراه با دیگر ایمانداران بخشی از بدن مسیح هستیم (رومیان فصل ۱۲ آیه ۵). ایماندار، اکنون صاحب قلبی تازه شده است (حزقیال فصل ۱۱ آیه ۱۹) و ” همۀ برکات آسمانی را به او ارزانی داشته، به این دلیل که او از آن مسیح شده است” (افسسیان فصل ۱ آیه ۳). 

ممکن است تعجب کنیم که چرا با وجود اینکه زندگیمان را به مسیح داده ایم و از نجاتمان مطمئن هستیم، اما چرا معمولاً بدین شیوه ای که توصیف شد، زندگی نمی کنیم. این به خاطر این است که طبیعت تازه ما در بدن جسمانی کهنه مان ساکن است، و این دو با یکدیگر در جنگ هستند. طبیعت کهنه مرده است، اما طبیعت تازه هنوز با “خیمه” کهنه ای که در آن ساکن است در ستیز است. شرارت و گناه هنوز وجود دارند، اما ایماندار، اکنون آنها را از چشم انداز تازه ای می بیند و آنها مثل قبل، او را تحت کنترل ندارند. ما اکنون در مسیح می توانیم انتخاب کنیم که در برابر گناه مقاومت کنیم، درحالیکه طبیعت کهنه ما نمی توانست. اکنون ما این حق انتخاب را داریم که از طریق کلام و دعا و اطاعت، به طبیعت تازه خوراک بدهیم، یا با بی توجهی به آن موارد، به جسم خود خوراک دهیم.

هنگامی که ما در مسیح هستیم، “به چیزی فراتر از پیروزی دست یافته‌ایم، به‌‌واسطه او که ما را محبت کرد” (رومیان فصل ۸ آیه ۳۷) و می توانیم در نجات دهنده مان شادی کنیم، که همه چیز را ممکن ساخت (فیلیپیان فصل ۴ آیه ۱۳). ما در مسیح محبت شده ایم، آمرزیده شده ایم، و در امنیت هستیم. ما در مسیح، پذیرفته شده ایم، پارسا شده ایم، آزاد شده ایم، آشتی کرده ایم، و انتخاب شده ایم. در مسیح، ما پیروزمند هستیم، مملو از شادی و آرامش شده ایم، و زندگی برای ما معنای حقیقی دارد. چه نجات دهنده شگفت انگیزی است مسیح!